نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقیّاً...
[زکریا گفت] و من هرگزخود را از دعا به درگاه تو محروم و ناامید ندیده‌ام‌‌‌...
"مریم/چهار"

نویسندگان
پیوندها

۲ مطلب با موضوع «ایلک باهار» ثبت شده است

مگر چه میخواستم ازین بیشتر؟ غایت سادگی و مهربانی تو، همه‌ی طلب همدمی‌ام را کفایت کرد.

با بهار آمدی. خنده‌های مدامت شکوفه زد به بر و روی عزیز پروارت.

 دلداریهایت، نگاههایت، مصمم و محکم بودنهایت، ترسهایت، این همه را بی‌دریغ گذاشته‌ای توی سفره‌ام...نه! ازین بیشتر که نمیخواستم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۴۴
مهدیه فاتح

وقتی به خودم بازگردم، هزار سینه نامه دارم. برای نور چشمیهام. برای آنها که میشود زندگی را تنها به خاطر قلب صافشان به یک نوبت قمار کرد.

دلم دارد با همه سیه‌رویی، در آیینه‌ی کسانش بهشت میبیند. دارم نفحات خوش میمَشامم.

باغ و باران و قرآن و صبح و صبا میخواهم.


*هم‌اوقاتی با معصوم. پیش خود امن عزیزش.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۲
مهدیه فاتح