نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقیّاً...
[زکریا گفت] و من هرگزخود را از دعا به درگاه تو محروم و ناامید ندیده‌ام‌‌‌...
"مریم/چهار"

نویسندگان
پیوندها

و هو یومک المتوقع...

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

حاضر شده روی تخت نشستم و از اندوه اینکه نمیدانم خودم و مهمانی‌ام چقدر از شما دور است، دانه‌های اشک غلتیدند. 

دلتنگم از این همه بعیدی و بعد. گفتم نه کل بکشند، نه نقل بریزند.


پ.ن: تو که نزدیکی. اما طول راه ما را به عطوفتت قیچی کن. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۰
مهدیه فاتح

نظرات  (۳)

به به .....
من ولی توی دلم کلی کل کشیدم و نقل ریختم به پات.:-**
پاسخ:
آخه تو یاسی ماهمی :-***
۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۱۳ چشم به راهم ...
مبارکه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی