نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقیّاً...
[زکریا گفت] و من هرگزخود را از دعا به درگاه تو محروم و ناامید ندیده‌ام‌‌‌...
"مریم/چهار"

نویسندگان
پیوندها

آژانس غیر شیشه‌ای

دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۱۵ ق.ظ

توی آژانس به سمت دور مدرسه نشسته‌ام و می‌نویسم. گلویم از چنگ‌های بغض خالی نمی‌شود...ماه‌های پر فشار پیش رو، دو ماه سنگینی که به سختی گذشت، مریضم کرده‌اند. هر گوشه‌ای هجوم درد است و تنهایی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۴
مهدیه فاتح

نظرات  (۳)

امیدوارم گرهی نباشد و اگر هست گشوده شود.
امیدوارم آسانی در دل سختیهایت باشد.
پاسخ:
عزیز دلم امیدوار بودنت من را هم امیدوار می‌کند. دلخوشم که می‌خوانی‌ام.
مهدیه جانم!دردها و سختی ها از دلت و از روزهات دور بشن.نمی دونی که چقدر دلم می خواد محکم بغلت کنم. مراقب حالت باش عزیز دلم
پاسخ:
نمی‌دانی چه‌قدر شرمنده‌ی محبتت می‌شوم...
من منتظر "مهدیه"‌م. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی