نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقیّاً...
[زکریا گفت] و من هرگزخود را از دعا به درگاه تو محروم و ناامید ندیده‌ام‌‌‌...
"مریم/چهار"

نویسندگان
پیوندها

وادی هجران

دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

مگر آمدن و رفتنمان بیشتر از رفتن و برآمدن نفس است؟ یا مگر عمرمان به قدر یک سجده، بیشتر قد میدهد؟ اگر دست تو را روی سر و شانه‌ام نبینم، اگر نشانه‌هایت ته و توی تاریک قلبم را نوازش نکنند، دوام نمی‌آورم همین یک سجده و یک نفس را هم.

طلوع کن. مشرق ابدی‌ام کن. از همه عمر مغرب و در تبعید بودن گریزانم. گریزان و ترسان...

آفتابا!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۴
مهدیه فاتح

نظرات  (۱)

ای وای ... تعبیر زیبایی بود . 

انشالله فرج آقا 

http://khabis.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی