نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

نبیذ

آسوده تنی که با تو پیوست...

وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقیّاً...
[زکریا گفت] و من هرگزخود را از دعا به درگاه تو محروم و ناامید ندیده‌ام‌‌‌...
"مریم/چهار"

نویسندگان
پیوندها

و یحی الموتی...

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ

می‌بینم سیل دارد بنیادمان را می‌کند و می‌برد. هر شب به بیداری و اشک و غبن پیش از خواب این را می‌بینم و درد خفگی از پا درم می‌آورد. چون نمی‌توانم کاری کنم. چون این سیل، بنیاد خودم را هم برده. چون مردش نیستم؛ مرد کارهای بزرگ، کارهای واقعی. یا انگار دنیا دارد در آتش می‌سوزد و من تنها دارم مثل مرغ نیم‌بسملی جان دادن را تمرین می‌کنم. این دنیا و ما دنیایی‌های از دست رفته را تو زنده می‌کنی؟

۱- دعای افتتاح و تسبیح بابا.

۲-المیرا...المیرا.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۶
مهدیه فاتح

نظرات  (۲)

که خداچوپان ماست
ای آب زندگانی ما را ربود سیلت ..
پاسخ:
کاش سیل آب زندگانی ما رو برده بود، ریحونم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی